بخش اول :
بررسی آیاتی که در آنها از مشتقات کلمه ضرب استفاده شده است.
بخش دوم :
کنکاشی بیشتر در معنی آیه 34 سوره نسا
بخش سوم:
آیات مربوط به ضرب  در قران
بخش چهارم:
مفسران و پژوهشگران قرآن  در اینمورد چه میگویند ؟



بخش اول
بررسی آیاتی که در آنها از مشتقات کلمه ضرب استفاده شده است

مواردی که "ضرب" ومشتقات آن در قرآن بکار رفته است:
- کلمه  "ضرب" ومشتقات آن در قرآن 58 (پنجاه و هشت بار ) به شرح ذیل بکار رفته است:

یکم:

32 بار بمعنی مثال زدن( تمثیل آوردن)
دوم:

12 بار بمعنی هایی نزدیک معنی "زدن" اما در بکارگیری و جایگاه آنها دقت کنید:
1-
پنج بار  کوبیدن یا ضربه زدن توسط چیزی بر چیزی (یا شیی به شیی  دیگر)، طبق شرح ذیل:
دوبار فرمان به موسی که با عصا ضربه به کوه بزند .
یکبار شیی (چیزی) را یه چیز دیگری زدن یا کوبیدن( در یک آیه قران، به بدن انسان مقتول- نه زنده ) .
 یکبار زدن بمعنی با دست یا تبر بر سر چیزی (غیر انسان) ضربه زدن یا کوبیدن ( مربوط به شکستن بت ها توسط حضرت ابراهیم است).
یکبار بمعنی کوبیدن پای بر زمین :
( در مورد زنانی که عامدانه پای بر زمین می کوبیدند – عادتی که بعضی زنان در آن زمان برای آگاه کردن اطرفیان و توجه دادنشان به زینت هایشان انجام میدادند، و امروزه بعضی زنان بشکل دیگری همین کاررا انجام میدهند !)
  النساء ولا يضربن بارجلهن (پاهاى خود را [به گونه‏اى به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى‏دارند معلوم گردد)  ليعلم ما يخفين من زينتهن وتوبوا الي الله جميعا ايها المومنون لعلكم تفلحون
2-
دوبار بمعنی  بریدن  ( در فارسی بمعنی زدن و بریدن) :
 توجه شود که هر دو آیه اشاره و خطاب خداوند به فرشتگان است در مورد کفر پیشگان ( نه انسان به انسان) در آخرت.
3-
یک بار تنبیه یک زن در تاریخ ( همسر حضرت ایوب) مربوط به سوگند ایوب پیامبر برای زدن همسرش است. دقت شود که خداوند دستوری برزدن کسی ندارد بلکه موضوع تصمیم یک پیامبر بر تنبیه همسرش بدلیل همکاری با دشمنان انسانیت، و تلاش برای شکستن ایمان پیامبر خداست و خداوند در اینجا نیز پیامبرش را در تنبیه همسرش که در واقع مرتکب جرمی اجتماعی - و نه لزوما در امر زندگی خانوادگی و زناشویی - شده،  محدود میکند. موضوع اینست که پیامبر شریف خدا که قادر به شکستن عهد خویش با پروردگار عالمیان نیست و با وجود انواع زجرها و ناملایمات بی وقفه و مستحکم در برابر نامردمان مقاومت کرده،  سوگند میخورد، چنانچه از بستر بیماری بسلامت برخاست، ضرباتی چند بر همسرش وارد کند :
  ....به ایوب گفتیم يك بسته تركه به دستت برگير و سوگند مشكن و تنها یک ضربه بر او بزن ( ایوب بشدت بیمار بود و در آن شرایط  سخت همسرش دیگرهمچون گذشته در کنار او نبود واو رادر مقابل دشمنانش تنها گذاشته بود و کفر ورزید و از ایوب خواست خدای خویش نفرین کند و دست از مقاومت بردارد و لذا ایوب که قلبش شکسته و با روحی آزرده سوگند بر تنبیه زن خود میگیرد و با خدای خویش عهد میکند که اگر سالم از بستر بیماری برخیزد، همسر ش را با ضرباتی چند تنبیه خواهد کرد. بنظر میرسد که ایوب تصمیمات شدید تری بر چگونگی تنبیه همسر داشت اما خداوند باو اعلام کرد حال که عهد بسته ای بر عهد خویش بمان ولی تنها یک ضربه و آنهم با یکدسته ترکه، بر وی بزن. بنظر میرسد اولا ایوب پس از بهبودی دچار نوعی تردید شده که آیا همچنان بر عهد خویش باقی بماند و یک فرد خاطی در اجتماع را که در اینجا همسر خود اوست، تنبیه کند ، همانگونه که اگر غریبه ای نیز می بود – چه مرد و چه زن- میبایست اینگونه عمل میکرد و یا بر سوگند خویش بماند.   خداوند راهی برای رهایی ایوب  پیش پایش می گذارد) – توضیح اینکه همسر ایوب بعد از مدتها که همراه وهمگام آنحضرت صبر و مقاومت پیشه کرده بود، بالاخره در برابرناملایمات متعدد و متوالی که بر ایوب گذشت او را تنها گذاشت.  پس در اینجا نیز این خداوند نیست که فرمانی بر زدن زن خطاکار داده بلکه این پیامبری است که بدلیل سالهای متمادی تحمل درد و رنج در راه آرمان های شریف انسانی-الهی، از همراهی زن خویش با دشمنان خدا وانسانیت،  قلبش شکسته و با روحی آزرده سوگند بر تنبیه زن خود میگیرد،اما خداوند باز هم از او بر ملایمت بیشتر و محدود کردن این تصمیم فرمان میدهد. نکته بسار مهم در اینجا  اینست که، نمی توان به تنبیه زن ایوب بدست شوهرش  بعنوان تنبیه همسری خطاکار توسط شوهر نگریست، بلکه این امر، برخورد یکی از مجریان عدالت با یک شهروند خاطی در جامعه است و هنگامی که ایوب سوگند بر تنبیه همسرش میگیرد، این سوگند او نه بعنوان اینکه همسر زنی خطاکار است وحق زدن او را دارد،  روی میدهد ، بلکه بعنوان ایوب ، یکی ازسران جامعه که مجری عدالت و قانون در جامعه است، انجام میشود، با اینحال خداوند از او میخواهد که بجای "ضرباتی" بر وی زدن، که محتوای سوگند وی بوده، و بجای چند ضربه، چند ترکه در دست بگیرد و یکجا فقط با آنها یک ضربه به همسرش بزند .  
4-
دوبار تازیانه زدن فرشتگان به گنهکاران ( نه انسان به انسان):
 سوره 8 آیه : 50
ولو تري اذ يتوفي الذين كفروا الملايكه يضربون وجوههم  (فرشتگان بر چهره و پشت آنان مى‏زنند ) وادبارهم وذوقوا عذاب الحريق.
5-
یکبار زدن بمعنی بریدن یا هدف قرار دادن:
ش سوره 47 آیه: 4
فاذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب حتي اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد واما فداء حتي تضع الحرب اوزارها ذلك ولو يشاء الله لانتصر منهم ولكن ليبلوا بعضكم ببعض والذين قتلوا في سبيل الله فلن يضل اعمالهم
پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏اند برخورد كنيد گردنها[يشان] را بزنيد (معنی ضربه وارد کردن بر گردن صجیح تر است تا گردن زدن – به توضیح مربوطه در ادامه توجه نمایید)تا چون آنان را در این پیکار از پاى درآورديد پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود (پس هدف پایان بحشیدن بجنگ و کشتار است). اين است [دستور خدا] و اگر خدا مى‏خواست از ايشان انتقام مى‏كشيد ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شده‏اند هرگز كارهايشان را ضايع نمى‏كند.
با توجه به آموزه های قرانی و ادامه همین آیه، روشن است که منظور در میدان جنگ و درمقام دفاع در برابر کسانی است که با شما   بدلیل تفاوت اندیشه و تضاد در منافع، بجنگ برخاسته اند (نه اینکه اگر در خیابان یا هر جای دیگری، آنها  را دیدید، بقتل یرسانید چرا که اگر اینگونه باشد، امکان حفظ و کنترل اوضاع اجتماعی د رهیچ جامعه ای و ذر هیچ زمانی و توسط هیچ مقامی  میسر نخواهد بود و چه بسا افراد انتقامجو، فرصت طلب و ریا کار، با توسل به چنین برداشت هایی، بنام قران و دین، براحتی به اهداف ضد دینی و  ضد انسانی و سود جویانه خود در جامعه دست یابند. از طرف دیگر، ایمانداران جاهل نیز، آنها که فاقد بصیرت لازم در جهت شناخت عمیق و درک مفاهیم بلند قرانی اند، ممکن است بر مبنای همین برداشت، مستقلا وارد عمل شده و خسارات جبران ناپذیری بر پیکر دین و مبانی الهی قران وارد کند.
 با توجه به ادامه آیه که میگوید آنها را اسیر کنید، منطقی تر است که بجای " گردنهايشان را بزنيد"  از فضرب الرقاب  مفهوم "بر گردنهایشان ضربه وارد کنید ، را برداشت کنیم. دقت کنیم که بر گردن بدن بی سر نمیتوان طناب اسارت انداخت  و کسی را اسیر کرد که قبلا مرده است! پس مشاهده میکنیم که حتی همین آیه مورد بحث منتقدین قران هم فرمان به  اسارت گرفتن دشمنانی را میدهد که با همه امکاناتش برای نابودی تان آمده اند – و نه کشتن شان – تا در این فرایند جنگی، بعد هم با شرایط خاص جنگی، بتوانید آنها آزاد کنید. باید گفت که محل وارد آوردن ضربه کاری – نهایی - در جنگ ها در زمانی که اسلحه عمده جنگاوران فقط از نوع سرد بوده و شمشیر بعنوان اسلحه اصلی برای جنگاوران محسوب می شده،  در واقع همین است که قران بآن اشاره دارد ( وارد کردن ضربه بر حساس ترین بخشهای بدن، از جمله گردن).  درواقع، در همه جنگها در اقصی نقاط جهان چه در گذشته و چه حال، سربازان همگی تلاش بر این داشته و دارند که طرف مقابل را به کلی از پای در آورند تا بدین ترتیب مطمین شوند  بازگشتی برای وی به میدان جنگ و شرکت درکشتار سربازان خودی متصور نیست. لذا  ضربه های شمشیر و ابزار دیگر مبارزه را بر قلب و گردن دشمن فرور می آوردند . در حال حاضر نیز که در جنگها از اسلحه های مدرن گرم استقاده میشود،اصل موضوع تغییر چندانی نکرده است و فرمان بدیهی و قاطع  همه ارتش های جهان به سربازانشان اینست که باید، قلب و یا سر دشمن را هدف قرار دهند!
اما
جالب توجه است که قران بلافاصله دشمنی خداوند باجنگ را با ذکر جمله .."حتي تضع الحرب اوزارها" نشان میدهد: “تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود”. یعنی هدف خاتمه دادن به جنگ هاست !
 مطالب فوق را در کنار این نکته مورد توجه قرار دهید که، قرآن در آیات دیگری،  توجه عمده مومنین را در جنگها به سران کفر، و نه سربازان معمولی شرکت کننده در جنگ ها، معطوف داشته است:
.."وقاتلو ایمه الکفر" ( سوره  9 آیه1 ) ، یعنی با سران کفر پیکار کنید- یا با آنها بجنگید و یا در صورت یافتن آنها در میدان جنگ، آنها را بکشید( اقتلو در زبان عربی معنی پیکار و مبارزه نیز میدهد، که متاسفانه  مبلغین کم خرد و یا مخالفین اسلام، برای بد جلوه دادن چهره قران، مرتبا در همه جا اقتلو را بمعنی کشتن ترجمه کرده و تبلیغ میکنند، هر جند طبعا، کشتن یا کشته شدن میتواند لاجرم در فرایند مبارزه از طرفین نیز دیده شود). قران میگوید، د رمیدان مبارزه همیشگی حق و باطل و جنگ اجتناب ناپذیر بین باورمندان به ارزش های الهی-انسانی با زیاده طلبان سلطه جو، همواره در پی یافتن و مبارزه با سران کفر، باشید که عامل اصلی بسیج و بمیدان جنگ کشاندن توده مردم درجامعه اند. در واقع با رهبران اصلی انکار کنندگان وپنهان کنندگان حقیقت بجنگید و تسلیم برنامه ها و اندیشه های سلطه جویانه آنها نشوید، چرا که این گروه، د رحالی که حتی ممکن است خود مدعی نوعی از ایمان و دینداری هم باشند، اما در عمل به آن حقیقتی که آشکارا در طی تاریخ توسط پیامبران و دیگر بزرگان شناخته شده ازمیان ملل مختلف، بآن اشاره داشته و همگان بآن دعوت شده،  و همچنان توسط پیروان اندیشه های الهی- انسانی- به آن دعوت میشوند، کافرند. این پیام چیزی نیست جز پیام نوعدوستی و برابری بین انسانها در آفرینش ، که کفاربا توجه به ماهیت زیاده طلبی و کبر آمیز خود، هیچگاه به آن ایمان نمی ورزند و این  کفر یا بصورت انکار به مفاهیم یگانگی و تعاریف پروردگار هستی و ارزش های الهی-انسانی ،  و یا پیام آوران چنین اصولی، و یا هر دو اینها، و طبعا به خود این اصول،  بروز می میکند ودر نهایت نیز عمدتا به همین دلیل هم هست که با باورمندان به این اصول از سر جنگ بر میآیند. قرآن میگوید، سران کفر را در زمان جنگ، و در میدان جنگ بیابید و با آنها بجنگید (و آنان را هدف قرار دهید).  این توصیه قرآن میتواند حد اقل دو دلیل روشن داشته باشد :
 اول اینکه،، همواره در طی تاریخ تمدن بشری دیده شده است که، عده ای دنیا پرست سود جو( بخوانید " سران کفر که منکرارزشهای مشترک شناخته شده برای همه انسانها هستند) با بکارگیری انواع روش ها و طرح های مختلف، از جمله سو استفاده از عقاید و بنیاد های فکری- فرهنگی مردم و وجابجا نشان دادن و تغییر اولویت ها در زندگی اجتماعی و فردی مردم، بسیاری از ساده اندیشان و رعایای شان رافریفته و در صورت لزوم نیز با ایجاد رعب و وحشت و انواع اهرم های فشار، انها را به جنگ با طرفداران اندیشه  های شریف و اصیل الهی و بشر دوستانه کشانده اند، جنگی که گاه حتی دلیل اصلی آن برای اکثریت جنگجویان روشن نبوده است (چنانچه خوب بنگریم همواره اینگونه است) و لذا خداوند مومنین را هشدار میدهد که عمدتا توجه اصلی و جهت مبارزه  باید بسمت و سوی عاملان اصلی جنگ معطوف باشد تا با شکست این گونه افراد، عوامل عمده فساد و جنگ افروزی از میان بر چیده شوند .
دومین دلیل میتواند با توجه به این موضوع باشد که در واقع، در بسیاری از جنگ ها با از بین رفتن و یا هدف قرار دادن فرماندهان اصلی ، سربازان دست از جنگ می کشیدند و بدین ترتیب جنگ خاتمه می یافت وجان بسیاری از طرفین حفظ می شد. لذا خداوند به کسانی که به آنها ظلم شده و مورد تهاجم قرار گرفته اند توصیه میکند در پی سران مهاجمین باشید .
برای شناخت بهتر این امر، به آیه ذیل نیز، که بسیار مورد سواستفاده دشمنان  اسلام و قران قرار گرفته، توجه کنید :
سوره ۵: المائدة - جزء ۶ -
انَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۳۳﴾
 سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند ( اقدام به جنگیدن با دوستداران خدا و ایجاد فساد و تباهی بر روی زمین)، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت ‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت (۳۳
خداوند به اولین جامعه مسلمین ، در زمان پیامبر که مورد تهاجم قرار گرفته و  برای دفاع از خود لاجرم در گیر مبارزه با  جنگ افروزان شده اند، چهار روش برخورد، را، مطرح میکند . کسانی را که از در جنگ با مومنین بر خاسته اند، میتوان براحتی دنیاپرستان بی ایمانی نامید که دست بهر جنایتی میزنند تا بیشتر داشته باشند وچند صباحی بیشتر زندگی کنند و قران از انها بعنوان فساد گران روی زمین نام میبرد. در واقع این روش ها را میتوان بعنوان روشهایی برای تنبیه و پشیمان نمودن دشمنان از ادامه جنگ  تلقی کرد. فراموش نکنیم که بحث از دشمنانی است که از پایمال کردن هیچیک از حدود و حقوق انسانی رو یگردان نیستند. این چهار روش یکی غیر مستقیم اشاره به ضرورت دفاع و و ارد جنگ شدن با مهاجمین است. وضعیتی  که بطور طبیعی میتواند موجب کشته شدن و مرگ برخی از انها بدست ایمانداران شود و سه مورد  دیگر مربوط به کسانی است که به اسارت در آمده اند. در ایه مذکور بوضوح انتخاب یکی از این سه حالت، به دار کشیدن،  قطع یکدست و یک پا ( تصور کنید، پایی که همواره انها را د رطی تاریخ، برای حفظ منافع نامشروع - ضد انسانی شان- به جنگ با حق و ایمانداران کشانده،  و دستی که بوسیله آن اسلحه خویش بر علیه آنها بکار گرفته و پیروان و حافظان منافع شریف انسانی را با آن فتل و عام کرده و میکنند) و یا تبعید از جامعه و سرزمین ، به تشخیص جامعه واگذار شده و لذا با توجه به شرایط خاص دستگیر شدگان  هر یک از سه روش را میتوان برگزید. در واقع حتی نوع سخت ترو شکنجه آمیز تر مجازات  قطع دست و پا در دوران باستان در بیشتر کشور ها و امپراطوری های عظیم ومتمدن (!!)رایج بوده که  توسط قدرتمندان و سلاطین بر علیه مخالفین خود اجرا میشده ( مثل بستن دستها و پا ها به اسبان و حرکت دادن اسب ها در جهات مخالف، بطوری که دستان مجازات شونده پس از تحمل درد های کشنده از کتف و پاهایش نیز ازباسن جدا می شده اند) اما می بینیم که با انتخاب تبعید بجای قطع دست و پا،  امکان دارد هیچگاه عملا چنین مجازاتی چهره واقعی بخود نگیرد. لذا گویی طرح آن از ابتدا ، با توجه به رایج بودن مجازات های مشابه که جوامع آن زمان ذهنیت ملموسی از آن داشته اند ، اما بشکل ساده ترش وفقط در قبال فساد کنندگان بر روی زمین و تنها در شرایط خاص جنگی، وعمدتا بعنوان عاملی رعب انگیز و بازدارنده از بازگشت به جنگ، صورت گرفته باشد . در چند آیه قران  موضوع قطع دست و پا ها ی مفسدین در جهت خلاف هم ذکر شده اما بجز یکبار که از قول خداوند آنهم بصورت فوق در مورد فسادگران  مطرح گردیده، در دیگر موارد، نهیب فرعون ( سمبل سلطه گری، فساد و جنایت پیشگی ) است خطاب به مردم و بعضی در باریان که ، بنا بر گفته فرعون، قبل از اجازه گرفتن از او، تحت تاثیر موسی و خدای او قرار گرفته و بخدای موسی ایمان آورده اند ! از جمله :
سوره 26 آیه 49
قال آمنتم له قبل ان آذن لكم انه لكبيركم الذي علمكم السحر فلسوف تعلمون لاقطعن ايديكم وارجلكم من خلاف ولاصلبنكم اجمعين
"گفت [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد !! قطعا او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است به زودى خواهيد دانست‏حتما دستها و پاهاى شما را از چپ و راست‏خواهم بريد و همه‏تان را به دار خواهم آويخت"
می بینیم همین مطلب با توجه به آیه مزبور ، از جانب فرعون، یکی از مفسدان بزرگ تاریخ، هم آمده که بیانگر عادی بودن چنین عملی در دوران باستان دارد. اما بر خلاف ایه ای که بیان خداوند است با هدف برخورد با فساد گران، این یکی بیان فرعون است خطاب به مومنین که به این نیز بسنده نکرده و بلافاصله ادامه میدهد که بعد از آن ( بعد از قطع دست و پا) آنها را بقتل هم خواهم رساند. قران معنی فساد فرعون را نیز بروشنی در آیه دیگری توضیح میدهد:
سوره ۲۸: القصص - جزء ۲۰
انَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿۴﴾
فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت . طبقه‏اى از آنان را زبون مى‏داشت پسرانشان را سر مى‏بريد و زنانشان را [براى بهره‏كشى] زنده بر جاى مى‏گذاشت كه وى از فسادكاران بود (
در ایه فوق، دیگر بار، قران به زیبایی به تبیین یکی از عناصر همواره موثر در زندگی اجتماعی انسانها پرداخته واینبار وِیژگی های یک سلطه گر قدرتمدار را مشخص میکند.
 مجددا دقت شود که این تنها یک روش خاص مربوط به زمان جنگ بوده، با این امید که اولا شاید با طرح آن ترس در دل حرامیان افتد و یا بدوا حاضر به شروع جنگ با ایمانداران نشوند و یا در صورت شرکت در جنگ، دست از جنگ بردارند و ثانیا در صورت دستگیر شدن، با بکارگیری روش پیشنهادی قران، یعنی تبعید شدن، نتوانند دیگر بار بسادگی  و در مدت کوتاهی، بمیدان جنگ باز گردند و در مقابل شان قرار گیرند. جالب است که می بینیم خداوند دلیل دشمنی  کفار با دوستداران خود و پیامبرش را برای از در جنگ در آمدن با آنها و کشتن جنگ آفرینان کافی ندانسته و بمورد سوم مهم و اساسی دیگری که با اخلاق، اجتماع و عدالت، مرتبط است، یعنی موضوع فساد گری شان در زمین و بسلطه کشیدن مردمان ،نیز اشاره میکند ! در واقع آنگاه که دشمنی ها چهره عملی بخود میگیرد، و تبلور آن در برخورد با مردم و جنایت بر علیه آنها نمودار میشود، خداوند  به چهار روش برخورد با دشمنان مردم اشاره میکند!
بدیهی و منتقی است که تصور کنیم،  آنچه گفته شد، تنها مربوط بدورانی است که برای جنگجویان طرح چنین دیدگاهی قابل درک بوده و از اسلحه سرد استفاده می کردند و منظور خداوند از ذکر چنین پیشنهادی این نبوده که تا دنیا دنیاست چنین روشی باید مورد نظر بوده و مورد استفاده قرار گیرد، بلکه این تنها یک رهنمود مقطعی ا ست به مومنین که اگر در شرایط دشوار و نابرابر مشابهی در یک جامعه مجددا مورد هجوم دشمنان خود قرار گرفتند، وظیفه ایمانداران اینست که راه های متناسب شرایط هر مقطع زمانی را د رمقابل دشمن رو در رو پیداکنند، شاید بتوانند نوعی ترس در دل خودپرستان دون صفت وا نسان ستیزان دون مایه ای که برای حفظ منافع شیطانی خود پای بمیدان جنگ گذاشته اند، ایجاد کنند. بکارگیری دو مورد باقیمانده ، تنها در راستای دفاع از خود و در صورتی که حد تنبیه دشمنی که به اسارت در آمده، اعدام نباشد، مورد نظر قرار میگیرند. اصولا امروزه کمتردیده میشود که سربازان در جبهه جنگی مشابه آنچه در گذشته روی میداده  رو در روی هم واقع شوند، بنابراین اگر قرار باشد تنبیهی برای مهاجمان و اسیران انتخاب شود  باید از روش های موثر و قابل درک تر دیگری که در جهان امروز قابل توجیهه تراند،استفاده کنیم.   آنچه در قران آمده بخشی از همان وجه بسیار محدودتر و نرم تر از روشهایی است که ناگفته همه جوامع انسانی با هر بینش و ایدیو لوژی در شرایط دشوار جنگی ، اما بصورت افسار گسیخته اش بکار میبرند. ژرف تر که بنگریم ، خواهیم دید که دیگر جوامع،  در شرایط جنگی ، وحتی آنگاه که که منافعشان ایجاب کرده، در وضعیت  غیر جنگی نیز، در تاریخ و نیز هم اکنون از انواع برخورد های بیرحمانه، شنیع، شریرانه ، فریبکارانه و ناجوانمردانه و بدون رعایت اصول اولیه انسانی،  برعلیه یکدیگر استفاده کرده و میکنند -هر چند  ظاهرا ممکن است همزمان فریاد آزادگی و حقوق انسانی هم سر دهند و اعمال نامناسب دیگران را بزیر سوال بکشند. دایره این رفتار های ضد انسانی و جنایات جنگی  تا آنجا پیش میروند که مشمول  مردم عادی و طبعا آنانی که از بنیه جسمی و مالی و توان دفاعی کمتری بر خوردارند، یعنی کودکان و زنان و اقشار مسکین تر جامعه نیز میشود و اگر لازم باشد حتی از مرگبار ترین تسلیحات موجود در  زرادخانه های خود برای دستیابی به اهداف شیطانی شان استفاده خواهند کرد . فراموش نکنیم که  فعلا تا کنون تنها یکی از متمدن ترین وعلم دوست ترین  کشورهای جهان بوده  که به بهانه ضرورت بیرون کشیدن ژاپن از جنگ ، دست بجنایت تاریخی پرتاب بمب اتمی در دو شهر ژاپن زده و موجب کشته شدن فجیع هزاران هزاربیگناه اعم از کودک و زن و مرد گردیده است. جنایت تاریخی و دهشت انگیزی که  هنوز هم آثار مرگبار ش چند نسل بعد از انفجار اتمی، در میان ژاپنی ها دیده میشود.
اما قرانی که در نتیجه راهکرد نابخردانه و متعصبانه و ضعف بینشی بسیاری از مبلغین و طرفدارانش بناحق متهم به ترویج واشاعه خشونت گرایی شده، قاطعانه مسلمانان را از برخورد با کسانی که با آنها در جنگ نیستند منع کرده و حتی به پیامبر خدا امر میکند که چنانچه در جنگی نیروهای دشمن پیشنهاد صلح دادند باید آنرا پذیرا باشد و تا بدانجا پیش میرود که  تاکید میکند" خدا هیچ راهی غیر از این برایت نگذاشته ( یعنی قطعا باید صلح را بپذیری، حتی اگر تصور میکنی ممکن است برای تدارکات و تقویت نیرو واز روی فریب پیشنهاد صلح داده باشند) .
یکبار بمعنی داغ برپیشانی خوردن (زدن) بصورت استعاره ای، برای کسانی که با وجود نعمت های بیشمار خداوند به ناسپاسی و کجروی مشغول بودند.
سوم :
7 بار بمعنی "سفر بردن یا سفر کردن".
چهارم :
2 بار بمعنی دچار شدن- گرفتار آمدن و در نظر گرفتن :
    سوره  3 آیه: 112
ضربت عليهم الذله  (  هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شده‏اند-برایشان خواری د رنظر گرفتیم دادیم) ينما ثقفوا الا بحبل من الله وحبل من الناس وباءوا بغضب من الله وضربت عليهم المسكنه
(و[مهر] بينوايى بر آنان زده شد)  ذلك بانهم كانوا يكفرون بآيات الله ويقتلون الانبياء بغير حق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون
 در مورد سرنوشت بدکاران ( آیاتی مربوط به انکار کنندگان حق و کسانی است که بنا حق پیامبران خدا را بقتل میرسانند و خداوند در موردشان میگوید "[مهر] بينوايى بر آنان زده شد")
پنجم :
1 بار بمعنی  ترک کردن همسر ( اعراض کر دن و دور شدن طولانی مدت آشکار از همسر) ، یا طبق ترجمه بیشتر مفسران "زدن همسر" و یا بعضی پژوهشگران دیگر، به معنی به سفر بردن- دور کردن همسراز محلی که نگرانی شوهردر آن محیط ایجاد شده است:
      آیه 34 سوره نسا
      - بمعنای زدن همسر:
  بسیاری از مفسران پیشین، تا کنون از "والضربوهن"، زدن همسر در قبال عدم سازگاری با
      شوهرش را برداشت کرده اند، حال آنکه اصولا چنین برداشتی از یکطرف با سیاق آیات تطابق
      ندارد و از طرف دیگر چنین اندیشه ای بهیچ وجه با آموزه های دیگر قرانی و نحوه زندگی  
      بزرگان دین همخوانی ندارد.  در حال حاضر پژوهشگران قرانی متعددی معنای ترک کردن و یا
      به سفر بردن- دور کردن از محیطی که احتمال گناه یا تداوم خلاف در آنجا میرود- را در این
      آیه، مورد اشاره قران دانسته اند.
- بمعنای به سفر بردن:
 فرضا، مرد تصور میکند که دلیل تغییر رفتار همسر بدلیل وجود شخصی درمحیط زندگی شان است که وی را تحت تاثیر خود قرار داده است و لذا امکان ازهم گسیختن زندگی شان در صورت تداوم اقامت در همان محیط بیشتر محتمل است. بدین ترتیب، با به سفر بردن- دور کردن زن از حوزه گناه و ایجاد فاصله مکانی - امید میرود موضوع و علایق گناه آلود فیمابین، بزبان دیگر، نا مشروع، بدلیل عدم امکان دسترسی بیکدیگر،  بفراموشی گراییده و منجر به اصلاح زن شود.
- بمعنای ترک کردن همسر برای مدتی طولانی:
 بدین ترتیب، در ذهن زن، میزان جدی بودن موضوع وعمق تاثیرآن بر شوهر، جای میگیرد
و همسر بوضوح در می یابد که احتمال طلاق در آینده نزدیک نیز وجود داد و لذا ضرورت دارد تا برای حفظ زندگی مشترک شان، اصلاحات و تغییراتی در نحوه  وروال زندگانی خانوادگی اش  ایجاد کند .
این دو برداشت، برخلاف برداشت شایع قبلی (زدن همسر) با سیاق آیات قبل و بعد و از لحاظ بر آوردن هدف اصلی این همه تلاش، یعنی حفظ ارکان خانواده تا سر حد کوچکترین روزنه، تطابق بیشتری دارند.
(به بررسی بیشتر این آیه دربخش "کنکاشی در مورد آیه 34 سوره نسا" توجه نمایید)
ششم :

1 باربمعنی  گیرم که..به صرف اینکه، با توجه باینکه، بدلیل اینکه :
 سوره  43 آیه 5
افنضرب عنكم الذكر صفحا ان كنتم قوما مسرفين
( آيا به [صرف] اينكه شما قومى منحرفيد [بايد] قرآن را از شما باز داريم )

هفتم:
1 بار بمعنی  ایجاد کردن (ساختن، بصورت استعاره ای) :
 سوره  57 آیه13
آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى‏شود كه آن را دروازه‏اى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد
هشتم:
دو بار بمعنی قرار دادن- فرو انداختن و پوشاندن:
یکبار د ر مورد زنان که پوشش بر روی سینه بیندازند .
   سوره  24  آیه: 31
وقل للمومنات يغضضن من ابصارهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن علي جيوبهن (و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند)
یکبار بمعنی " پرده بر گوش پوشاندن ( استعاری) یا پرده بر گوش زدن (درمورد اصحاب کهف بکار رفته) :
   سوره18  آیه: 11
فضربنا علي آذانهم في الكهف سنين عددا (پس در آن غار ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم)













بخش دوم
کنکاشی گسترده تردر مورد آیه 34 سوره نسا
- کلمه "والضربوهن" در آیه ای بکار رفته که مرد از نافرمانی همسرش فقط به مرحله "بیمناک شدن" رسیده  
  است" ، نه اینکه قطعا ارتکاب گناه همسرش برای وی محرز شده باشد ( آیه مورد بحث نمی گوید "هرگاه از
  نافرمانی همسر تان اطمینان پیدا کردید و یا نوعی از رفتار که قطعا مغایر و ضد اصول شناخته شده زناشویی  
 و غیر قابل چشم پوشی از وی سر زد"، بلکه می گوید " اگر از نافرمانی همسر تان  بیمناک اید" .
آیا منطقی است تصور کنیم که خداوند به صرف بیمناک شدن مرد از احتمال انحراف همسرش (بهر شکل آن که باشد)، و نه پس از محرز شدن  انحراف همسر، مجوز تنبیه زن را به شوهرش بدهد ؟ البته میتوان این را پذیرفت که بیمناک شدن مرد میتواند در نتیجه مشاهده بعضی نافرمانی ها، عصیانگری ها و دلایل مشهود دیگر ایجاد شده باشد و قابل تصور است که در زمان موعظه زن توسط شوهرش، صحت و سقم ماجرا روشن شود که در چنین حالتی اگر سو تفاهمی رخ داده باشد، موضوع طبعا فیصله خواهد یافت. اما از لحاظ منطق ساده چگونگی زندگی  اجتماعی انسانها و حقوق متقابل یکدیگر نسبت بهم و ضرورت حاکمیت قانون و اجرای قوانین و احکام از طریق مجاری قانونی در جامعه ( ونه بر اساس برداشت فردی و بعد هم اجرای احکام مربوطه توسط  همان افراد) ، حتی منطق موافق  روش پیشگیرانه - در جهت جلوگیری از تشدید اشکالات فی مابین زن و شوهر- نیزنمیتواند موید  این روش باشد که حق تنبیه زن به مرد اعطا شود.
- کلمه والضربوهن( به هر معنا که باشد) بلافاصله بعد از بیمناکی شوهر از وضعیت ناهنچار رفتاری
  همسر نیامده، بلکه ابتدا مراحل مختلفی از رفتار متقابل شوهر با همسرش، که ملایم تراند، پیشنهاد شده
 است. اشکال در این است که اگر فرضا معنای کلمه مزبور، زدن همسر باشد، آیا پذیرش چنین حقی برای
 مرد ،حتی با فرض انجام کلیه مراحل اولیه تنبیه های ملایم و معنا دار اولیه که همه از نوع تنبیهات غیر فیزیکی اند،  میتواند بعنوان راه حلی منطقی و کارگشا و در راستای ایجاد روزنه امیدی برای حفظ ارکان خانواده، منطقی و منطبق با موازین دیگر قرانی تلقی گردیده وپذیرای آن شد؟ توجه کنیم که مرحله بعدی - مرحله نهایی- انتخاب شورای حکمیت خانواده هاست، که آیه بعد متذکر شده است.
-        در مورد حدود و میزان  "زدن" ( با فرض اینکه منظور قران از "والضربوهن"، زدن زن  
        باشد)  در این آیه و در آیات بعدی، چیزی دیده نمی شود، در حالی که با توجه به اهمیت بسیار بالای این
        موضوع، و بر خلاف دیگر موارد مهم که در قرآن برای آنها حدود تعیین شده است، در اینجا از" میزان وحد
        زدن سخنی بمیان نیامده است. لذا، هر آینه محتمل است، بدلیل احساس ضرورت "زدن" در شوهرو عدم
        پذیرش تغییررفتار از طرف زن، در مرحله ای از این "زدن ها"،  زن دچارنقص عضو و جراحات شدید شده
        و یاحتی تنبیه فیزیکی منجر به مرگ همسر شود. آیا این نتایج مورد تایید قرآن اند ؟
      - د رمورد چگونگی و نحوه "زدن" همسر نیز( باز با فرض اینکه منظور قران  از "والضربوهن"، زدن زن
        باشد)  در این آیه و در آیات بعدی، چیزی دیده نمی شود. با چه وسیله ای میتوان زن را تنبیه کرد؟
        چه وسیله یا وسایلی ای برای زدن مجاز اند ؟ استفاده ازمشت، لگد زدن و یا اینکه اگر مرد، که
        باحتمال قوی در چنین شرایطی تحت تاثیراحساسات شدید خود نیزقرار دارد وغیرت خانوادگی اش هم بجوش
        آمده ، لازم دید، بکارگیری ابزار جنگیدن و زدن با استفاده از شیوه های سخت تر آن هم مجاز اند !؟
      - چگونه است که بعد از زدن همسر، د رمرحله بعد، قرآن پیشنهاد انتخاب حکم های خانوادگی را بمنظور حل
        مشکلات مبتلابه ، به زن و شوهر، مطرح کرده است ؟ آیا بعد از مرحله زدن همسر، شرایط و حالات
       روانی زن و خانواد و نزدیکانش آمادگی پذیرش چنین  راه حلی را دارند ...؟
- عموما تنبیهاتی که خداوند در قران مشخص کرده است،  یا به زندگی در جهان فانی مرتبط اند، یا با دنیای باقی (آخرت). یا هر د و مکان. در بعضی  از موارد خداوند میزان و نوع تنبیهات را به خود وا می گذارد واجرای آن را در آخرت انذار میدهد. در موارد مجازات های مربوط به زندگی انسانها درجوامع مختلف، اجرا و انتخاب نوع مجازات ها بعهده وجدان عمومی  اجتماع ، بر اساس قوانین مورد پذیرش همان جامعه ونتیجه شور و مشورتهایی است که مردم برای رسیدن به نوعی قانونمندی و احکام منصفانه در میان خود به آن میرسند. بدیهی است که این بدان معنی نیست که هر چه وجدان عمومی یک جامعه بآن دست می یابد لزوما بدون نقص و کاملا با موازین عدالت دردیگر جوامع بشری تطابق دارد، اما بهر حال در بسیاری از جوامع متمدن کنونی، این روش بعنوان  مقبول ترین و منطقی ترین شکل بر خورد با خاطیان شناخته شده است.  
- درهیچ جای قرآن، اجازه اجرای حدود در جوامع به خود اشخاص داده نشده است،  لذا پذیرش مجوزتنبیه همسر  (زن متهم به نوعی خلاف یا بدکاری) نیز قابل تصور نیست، بجز حق قصاص، که طبق برداشت اکثر مفسرین،  اجرای حکم  در اختیار فرد صدمه دیده  و یا بازماندگانش قرار داده شده، که این مورد نیز با نظارت قانون ومراجع قانونی  صورت میگیرد. فراموش نکنیم که حتی در مورد قصاص، خداوند بلافاصله در همان جا که قصاص (بخوانید، قانون محدودیت در تلافی جویی) را مطرح میکند، متذکر میشود که البته "عفو" بر تر و زیبنده تر است بر شما اگر خدا را دوست میدارید.  قصاص - تلافی بمثل-  نیز  فقط در مواردی مطرح است که جرم از نوع مصادیق ضد اخلاقی و ناموسی نباشد،و احقاق حق در موارد تجاوز به عنف و دزدی وافترا و هتک حرمت، مقابله بمثل ندارد و باید از راههای دیگری، مثلا مالی ، جبران مافات کرد. بهر حال مساله قصاص هم به نوبه خود  به بررسی های بیشتری نیاز دارد.
 شاید گفته شود که  اصولا  تنبیه زن توسط مرد را نمی توان در زمره حدود مطرح کرد، چرا که هدف اسلام و  قران اینست که تا جایی که میسر و منطقی است ،حرمت و حریم زندگی خصوصی خانواده حفظ شود ونگذارد مشکلات و مسایل خانوادگی و شخصی  مرد و زن به بیرون کشانده شوند، اما اشکال اینست که با توجه به روانشناسی انسان، و در اینجا مردان،  و تجربه تاریخی از ارزیابی رفتار مردان، در عمل، داشتن چنین مجوزی مردان را در برخورد با همسران خود گستاخ تر کرده و کمتر امکان دارد که رعایت انصاف را مورد نظر داشته باشند. از آنجا که بالعکس، معمولاا انسان در هنگام انتقام و مجازات افرادی که بوی صدمه زده اند کمتر دیده میشود که به تلافی بمثل بسنده کند وعموما تلافی را با شدت و حدت بیشتری انجام میدهد، (و در واقع همانگونه که گفته شد،  اصل قصاص در قران نیزبیشتر به همین منظور، یعنی  محدود کردن میزان مقابله بمثل در جامعه ا ست) باز گذاشتن دست مرد در زدن همسری که فکر میکند بوی خیانت کرده و  یا وی را  ازبعضی حقوق مسلم خودمحروم نموده، میتواند اوضاع را از آنچه  هست هم بد تر کند.
- حتی صر ف وجود چنین طرز تلقی از ایه مورد بحث - مجوز زدن همسر - میتواند راهگشای توجیه بسیاری از ناسازگاری های مرد با همسرش شود و هر اینه میتواند به بهانه اینکه از رفتار همسرش بیمناک شده (!!) در حالی که عملکرد خودش به عنوان شوهری سازگار و مسول زیر سوال است، به اذیت و آزار همسر بپردازد (بخصوص هنگامی که مرد عملکرد مناسبی در زندگی زناشویی نداشته ودر پی یافتن بهانه ای است که اشکالات خودش رابا این ترفند پنهان کرده و یا کمرنگ تر جلوه دهد) .دقت کنیم که بحث از زندگی خصوصی مرد و زن است در پشت درهای بسته که آثار ویرانگر برخورد های مرد با همسرش ممکن است تا مدتها پنهان مانده و تنها زمانی آشکار شود که زن در خانه، بشدت مورد آزار و اذیت طولانی مد ت شوهر خود قرار گرفته باشد؛ مرحله ای که حتی ممکن است دیگر همه راه ها برای اصلاح فیمابین بسته شده باشند.
با توجه به نحوه بیان قران، که میفرماید: چنانچه پس ازانجام مذاکرات - موعظه مرد - زن  مطیع / اصلاح نشد (یعنی منظور حالتی است که تصور مرد درست بوده و حق داشته که بیمناک شود)، پس درآ ن  صورت  اقدام به انجام  مرحله بعدی کنید.   
- آیا قابل تصور است که زن پس از کتک خوردن از شوهرش همچنان همان زن قبلی با احساس علاقه مشابه نسبت به همسرش باقی بماند ( بفرض اینکه واقعا علاقه متقابلی  بین او و شوهرش از اوان ازدواج  وجود داشته و صرفنظر از اینکه این زدن – آنگونه که بعضی ها با مراجعه به احادیثی آنرا نقل کرده اند -  با چوب مسواک باشد، یا هر وسیله دیگری انجام شود...؟  نکته مهم دراینجا اینست که بهر حال، حالت توهین آمیز آن تنبیه بدنی میتواند بسهولت درزن، باقیمانده محبتش رانسبت بهمسرنیز از میان بردارد.
- احساس شوهرپس از تحقیر زن، با عمل "زدن" همسرش، حتی اگر زن بواقع رفتاری خلاف شان زندگی زناشویی داشته و قابل سرزنش باشد،  چگونه خواهد بود ؟ در "زدن" چه ویژگی خاص روانشنا ختی، و یا هرویژگی دیگری، ممکن است وجود داشته باشد، که قران ممکن است بآن دلیل ناشناخته برای ما، چنین چیزی را توصیه کرده باشد ؟ چه اتفاق خاصی روی میدهد که بعد از"زدن"  احتمال میرود زن متنبه شده و اصلاح شود ؟ البته پاسخ این پرسش را یکی از پژوهشگران قرانی که گویا روانشناس هم بوده،  قبلااعلام کرده است. بعقیده وی در زنان نوعی از مازوخیسم وجود دارد که در شرایطی فقط با استفاده از تنبیه فیزیکی اصلاح میشوند !این پژوهشگر مازوخیسم را در همه زنان گروه آخر (گروهی که "زدن" شامل شان میشود) مشترک میداند که با تنبیه آرام / اصلاح میشوند . اما مفسرین دیگری که از مازوخیسم در بعضی زنان میگویند، آنرا تنها یکی ازحالات خاص و محتمل در این مورد میدانند.
شایان ذکر است که،، بعضی از مفسران معتقدند که این برخورد (فرض کنیم که مرد با رعایت کامل اصول، با آرامش و طبق حدیث منقول از امام باقر-ع- تنها با استفاده از چوب مسواک یا خلال دندان اقدام به زدن همسرش نماید) میتواند بصورت سمبولیک، بیانگر شدت گرفتن ناراحتی مرد از همسرش تلقی شود ( یا لااقل هدف اینست که زن به چنین برداشتی  برسد) و در نتیجه ممکن است  زن  قضیه رابطه خانوادگی شان را جدی تر بگیرد و اصلاح شود.   
- یک دیدگاه  هم معتقد است، با توجه به خصوصیات ا نسان، و در اینجا موجودی بنام "زن" با ویژگی های ظریف و خاص خود ، اولین بار که مردی آگاهانه و از روی عمد و حتی با این تصورکه دارد ازحق الهی خود استفاده میکند،  بعنوان تنبیه همسر خود را بزند، در واقع گویی در همان لحظه او را طلاق داده است، چون تداوم زندگی زناشویی حتی با معیار حد اقل مطلوبیت پس از این مرحله، دیگر غیر قابل تصور است (صرفنظر ازمواقعی که هر انسانی ممکن است کنترل خود را از دست داده و دست باعمالی بزند که بعدا از رفتار خود پشیمان شود، چرا که در چنین شرایط خاصی حتی امکان دارد، گاهی زنهاهم دچار عصبیت های لحظه ای شده و شوهر خود را تنبیه فیزیکی کرده و در واقع اورا بزنند. امروزه می بینیم که زنان دارای آمادگی بیشتری برای دفاع از خود در جامعه هستند و با شرکت در کلاس های آموزش های رزمی  و دفاع از خود،چنان قوی شده اند که بعضا گزارش شده، رقم زنانی که از شوهرانشان کتک خورده اند- بخصوص در آمریکا- دست کمی از رقم مردانی که به نحوی مورد ضرب و شتم زنانشان قرار گرفته اند، ندارد !) در چنین شرایطی بدیهی است که زن و شوهر اینگونه رفتار ها را حمل بر عصبانیت و از دست دادن کنترل رفتاری یکدیگر میکنند، نه بعنوان حقی که میتوان آنرا اجرا کرد، و لذا در این حالات،چنانچه در گیری هایشان چندان جدی و متداوم نباشند،  براحتی میتوانند برخورد های این چنینی  را بفراموشی بسپارند).  
- هیچ روایت مستندی مبنی بر رفتار نامطلوب پیامبران و بزرگان مکتب اسلام با همسران نقل نشده، و برعکس آنچه نوشته شده بیانگر رفتار متعالی آنها با همسرانشان است.  حتی مواردی که  بعضا رفتار زنان به هیچ وجه مطلوب نبوده و موجب آزار  آنها می شده اند،همواره با روش هایی بجز "زدن" با همسران خود بر خورد میکرده اند. فراموش نکنیم پیامبران، بخصوص  پیامبر اکرم (ص)، که الگوی رفتاری و اسوه حسنه برای مومنین در تاریخ است، با زنان به بهترین صورت ممکن  و نرمش برخورد کرده وحتی د رقبال بی مهری  ها و جسارت هایشان، هم با ملایمت و ملاطفت مثال زدنی، موضع گیری کرده اند.
- پرسشی که ممکن است مطرح شود این است که چرا اکثر قریب به اتفاق  مفسرین در طی تاریخ "والضربوهن" را فقط بمعنای "زدن" گرفته و اشاره ای به برداشت های دیگر از کلمه ضرب ( با توجه به تعدد معانی این کلمه) نکرده اند؟ بنظر میرسد،  بدلیل شرایط اجتماعی خاص حاکم در جوامع آنزمان که کمتر زمینه و میدان  رشدی برای زنان وجود داشته تا مردان عملا شاهد توانایی های زنان در عرصه زندگی اجتماعی باشند، درک نادرست شان از قران در زمینه آفرینش انسان (مرد و زن) که به تصور آنها مرد بر زن در خلقت برتری  داشته (و یا لااقل باور داشتن به این امر که زن در میزان عقل به پای مرد نمیرسد و کمبود دارد) ونیز وجود چند حدیث در مورد چگونگی تنبیه زن توسط همسرش ، که از پیامبر و ائمه نقل شده اندو آنها  اصل را بر صحت احادیث گرفته اند، بسیاری از مفسرین مذکور را در موضعی که از آن سخن رفت قرار داده باشد. در اینجا بنظر میرسد که  بجای تفکر گسترده تر در مورد آیات و دیدن جوانب فردی و اجتماعی و تطابق آنها با دیگر مبانی اسلام و قران و روانشناسی انسان و شناختی که قران از انسان بدست میدهد، بیشتر به تاکید بر صحت برداشت های خود مبنی بر تایید  حکم "زدن"و توجیه منطقی آن - از دیدگاه خود- با توجه به چند حدیث و شناخت مخدوش خود از "زن" ، بسنده شده و حتی امکان هر گونه نگرش دیگری بر این آیه را میسر ندانسته اند . اگر قرار است این ایه بر مبنای روایتی مرتبط با آن تفسیر شود، حدیث زیرنیز که بیان رسول اکرم(ص) است، میتوانسته  مورد توجه واقع شود:
در روز رستاخیز، من دشمن مردانی خواهم بود که همسران خویش را کتک زده اند!
  صرفنظر از اینکه بهر حال، چه کسی معنای درست این آیه را دریافت کرده است، این پرسش مطرح میشود، که چند مورد در قران وجود دارد که پژوهشگران ومفسران قران بدلیل  قطعی  دانستن روایات مربوطه ( فرضا بدلیل مورد وثوق بودن محدثین آن) آن آیات را با برداشت های خود که بعضا بروشنی  با میزان عقل و تطابق با دیگر آموزه های قرانی سنخیت نداشته، تفسیر کرده اند؟ سئوال دیگری که بعضی مطرح میکنند اینست که،  آیا عملا این بمثابه اصل شمردن روایات در مقابل قران و نیاز قران به گفتار خارج از متن آن جهت شناخت متن آن نیست، و ایا این خود ناقض اصل  کامل بودن قران ( بنا بر ایات خود قران) نخواهد بود ؟
      - فحوای کلیه آیات بوضوح بیانگر این واقعیت اند که، اصل بر حفظ کانون خانوادگی  و چارچوب زندگی
        زناشویی است، وهرآنچه گفته شده بدلیل عدم پذیرش بهبود رفتارزن، ذکر شده اند و بعد هم در صورت
        بهبود رفتارزن، به مرد هشدارمیدهد که از مسیر تعادل خارج نشود و مبادا به صرف اینکه در گذشته
       رفتاری ناشایست داشته با او از سر ناسازگاری برآید و همچنان به روش های اصلاحی مذکور ادامه دهد
       (....پس اگر شما را اطاعت كردند[ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خدا والاى بزرگ
      است).
-نکته قابل ذکر اینست که، در بسياري از ترجمه هاي قرآن، لغت واضربوهن در اين آيه به صورت همسران خود را بزنید (کتک بزنيد) ترجمه شده است.
دیدم که اين لغت علاوه بر ابن به معني و معانی دیگرش که در قرآن بکار رفته، بمعنی
 مثال زدن، ترک کردن و رفتن (سفر کردن-سفر رفتن، به سفر بردن) نیز در قرآن بکار رفته است.
مثلا در چند جاي قرآن ضربوا في الارض به معني به سفر رفتن يا بيرون شدن آمده است. بحثهاي بسياري در مورد ترجمه اين آيه بين عرب زبانها و غيره مطرح شده است و هنوز ادامه دارد. در اينجا با توجه به اين موضوع و همچنين با در نظر گرفتن آيه قبل و بعد از اين آيه، ترجمه اصلي به صورت اصلاح شده آورده شده است. در آيه بعد آمده که اگر از جدايي بين خود بيم داريد پس داورانی خانوادگی، از دوطرف، برای خود تعيين کنيد، در حالیکه اگر معنی واضربوهن کتک زدن زن باشد، چنین پیشنهاد ی از جانب قران، بعد از مرحله زدن همسر (اگر منظور قران، زدن بود) منطقي به نظر نمي رسد ، لذا بیشتربا ترجمه "خارج شدن" و "ترک کردن" تطابق دارد. سئوال اینست که بعد از زدن همسر، چه اتفاقی افتاده که حالا  وی آماده است که مرحله بعد را راحت تر پذیرا باشد (انتخاب حکم برای رفع اصلاح فیمابین) ؟ بنظر میرسد اگر این مرحله پیشتر مطرح میشد موثر تر واقع میشد، مگر اینکه اصولا والضربوهن بمعنای دیگری غیر از زدن  همسر باشد (مثل دور کردنش از محیطی که عامل انحراف و دوری گزینی اش از شوهر در آنجاست، و یا ترک کردن طولانی تر و آشکار، دور شدن- جدا شدن-  آشکار از او بصورتی که این بار اطرافیان نیز از آن مطلع باشند– پس از مرحله اول دوری گزیدن از او که تنها در محدوده محیط خصوصی زندگی شان انجام شده - ،....).
 امکان دیگر اینست  که نظر بعضی مفسران مبنی بر مازوخیست بودن زنان را به پذیریم (بدین معنی که در شرایط خاصی، زن از تنبیه شدن دچار نوعی از لذت شده و تسلیم میشود) که این نیز خود باز سئوال دیگری را مطرح میکند که چگونه میتوان انتظار داشت، موضوع بدین ترتیب حل شود در حالی که اگر مازوخیست بودن زن صحت داشته باشد، باحتمال زیاد همان زن د رپی این خواهد بود که مجددا حرکتی مشابه حرکت پیشین انجام دهد تا با این طرفند تنبیه شده و باز هم به لذت مورد نظرش برسد، و آیا این  دوره تکراری تا چه مدت میتواند در زندگی مشترک  زن و مرد قابل تکرار و قابل تحمل بوده و تداوم داشته باشد؟

بخش سوم
آیات مربوط به ضرب  در قران
 

 تعداد تکرار کلمه ضرب در قرآن ( با استفاده از www.parsquran.com
(سایت پارس قرآن)
 
  پنجاه و هشت بار به شرح ذیل:

ش سوره: 14  آیه: 24
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء
  سوره: 30 آیه: 28
ضَرَبَ لَكُم مَّثَلًا مِنْ أَنفُسِكُمْ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن شُرَكَاء فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
ش  سوره: 43 آیه: 17
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ
ش  سوره: 39 آیه: 29
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَاء مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
ش سوره: 66  آیه: 10
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ
 سوره: 16 آیه: 75
ضرب الله مثلا عبدا مملوكا لا يقدر علي شيء ومن رزقناه منا رزقا حسنا فهو ينفق منه سرا وجهرا هل يستوون الحمد لله بل اكثرهم لا يعلمون
ش  سوره: 22 آیه: 73
يا ايها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شييا لا يستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب
ش  سوره: 43  آیه: 57
ولما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون
 سوره: 2 آیه: 26
ان الله لا يستحي ان يضرب مثلا ما بعوضه فما فوقها فاما الذين آمنوا فيعلمون انه الحق من ربهم واما الذين كفروا فيقولون ماذا اراد الله بهذا مثلا يضل به كثيرا ويهدي به كثيرا وما يضل به الا الفاسقين
ش  سوره: 13 آیه: 17
أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاء حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ ﴿۱۷﴾ش
   سوره: 25 آیه: 9
انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا
ش  سوره: 14 آیه: 25
توتي اكلها كل حين باذن ربها ويضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون
   سوره: 43 آیه: 5
افنضرب عنكم الذكر صفحا ان كنتم قوما مسرفين
( آيا به [صرف] اينكه شما قومى منحرفيد [بايد] قرآن را از شما باز داريم )

ش  سوره: 36 , آیه: 13
واضرب لهم مثلا اصحاب القريه اذ جاءها المرسلون
ش  سوره: 18 آیه: 32
و اضرب لهم مثلا رجلين جعلنا لاحدهما جنتين من اعناب و حففناهما بنخل و جعلنا بينهما زرعا

  سوره: 47 آیه: 3
ذلك بان الذين كفروا اتبعوا الباطل وان الذين آمنوا اتبعوا الحق من ربهم كذلك يضرب الله للناس امثالهم
ش  سوره: 47 آیه: 4
فاذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب (پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏اند برخورد كردید برگردنهايشان ضربه وارد کنید، یا بزعم بسیاری از مفسران، گردنهایشان را بزنيد (با توجه به آموزه های قرانی و ادامه همین  آیه، قطعا منظور در میدان جنگ و درمقام دفاع در برابر کسانی است که با شما   بدلیل تفاوت اندیشه و تضاد در منافع بجنگ برخاسته اند. " گردنهايشان را بزنيد" چون نوع وارد آوردن ضربه نهایی در جنگ ها در زمانی که اسلحه ها فقط از نوع سرد بوده و شمشیر اسلحه اصلی برای جنگاوران محسوب می شده، همین روش بوده است. به توضیحات بیشتر در متن مقاله نیز توجه نمایید)  حتي اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد واما فداء حتي تضع الحرب اوزارها ذلك ولو يشاء الله لانتصر منهم ولكن ليبلوا بعضكم ببعض والذين قتلوا في سبيل الله فلن يضل اعمالهم
 سوره: 24 آیه: 35
الله نور السماوات والارض مثل نوره كمشكاه فيها مصباح المصباح في زجاجه الزجاجه كانها كوكب دري يوقد من شجره مباركه زيتونه لا شرقيه و لا غربيه يكاد زيتها يضيء و لو لم تمسسه نار نور علي نور يهدي الله لنوره من يشاء و يضرب الله الامثال للناس و الله بكل شيء عليم
ش 19- سوره: 2 , آیه: 60
واذ استسقي موسي لقومه فقلنا اضرب بعصاك الحجر (به موسى وحى كرديم با عصاى خود بر اين دريا بزن)
فانفجرت منه اثنتا عشره عينا قد علم كل اناس مشربهم كلوا واشربوا من رزق الله ولا تعثوا في الارض مفسدين
ش  سوره: 18 آیه: 45
واضرب لهم مثل الحياه الدنيا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيما تذروه الرياح و كان الله علي كل شيء مقتدرا
21- سوره: 25 , آیه: 39
وكلا ضربنا له الامثال وكلا تبرنا تتبيرا
ش  سوره: 17 آیه: 48
انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا
ش سوره: 39 آیه: 27
ولقد ضربنا للناس في هذا القرءان من كل مثل لعلهم يتذكرون
 (در اين قرآن از هر گونه مثلى براى مردم آورديم باشد كه آنان پندگيرند)

ش  سوره: 57 آیه: 13
يوم يقول المنافقون والمنافقات للذين آمنوا انظرونا نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمه وظاهره من قبله العذاب
)روزي كه مردان و زنان منافق به مؤ منان مي‏گويند: نظري به ما بيفكنيد تا از نور شما شعله‏اي برگيريم، به آنها گفته مي‏شود: به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد!، در اين هنگام ديواري ميان آنها زده مي‏شود
كه دري دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب!)

ش سوره: 66  آیه: 11
وضرب الله مثلا للذين  آمنوا امراه فرعون اذ قالت رب ابن لي عندك بيتا في الجنه ونجني من فرعون وعمله ونجني من القوم الظالمين
 سوره: 38 آیه: 44
 وخذ بيدك ضغثا فاضرب به (ایوب سوگند خورد و با خدای خویش عهد کرد که اگر سالم از بستر بیماری برخیزد،
 همسر ش را با ضرباتی چند تنبیه خواهد کرد...."به ایوب گفتیم يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن ". به توضیحات این آیه در متن مقاله مراجعه کنید)  ولا تحنث انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب
  ش سوره: 30  آیه: 58
ولقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كل مثل ولين جيتهم بآيه ليقولن الذين كفروا ان انتم الا مبطلون
ش سوره: 26 آیه: 63
فاوحينا الي موسي ان اضرب بعصاك البحر (به موسى وحى كرديم با عصاى خود بر اين دريا بزن)
انفلق فكان كل فرق كالطود العظيم
ش  سوره: 16  آیه: 76
وضرب الله مثلا رجلين احدهما ابكم لا يقدر علي شيء وهو كل علي مولاه اينما يوجهه لا يات بخير هل يستوي هو ومن يامر بالعدل وهو علي صراط مستقيم
ش  سوره: 20 آیه: 77
و لقد اوحينا الي موسي ان اسر بعبادي فاضرب لهم طريقا  (و در حقيقت به موسى وحى كرديم كه بندگانم را شبانه ببر- نقل مکان دادن) في البحر يبسا لا تخاف دركا و لا تخشي

شسوره: 4  آیه: 94
يا ايها الذين آمنوا اذا ضربتم في سبيل الله  (چون در راه خدا سفر مى‏كنيد) فتبينوا ولا تقولوا لمن القي اليكم السلام لست مومنا تبتغون عرض الحياه الدنيا فعند الله مغانم كثيره كذلك كنتم من قبل فمن الله عليكم فتبينوا ان الله كان بما تعملون خبيرا
ش  سوره: 43 آیه: 58
وقالوا اآلهتنا خير ام هو ما ضربوه لك الا جدلا بل هم قوم خصمون
(و گفتند آيا معبودان ما بهترند يا او آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدل‏پيشه‏اند)

ش سوره: 4 آیه: 101
واذا ضربتم في الارض
(وچون در زمين سفر كرديد) فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلاه ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا ان الكافرين كانوا لكم عدوا مبينا
ش  سوره: 5آیه: 106
يا ايها الذين آمنوا شهاده بينكم اذا حضر احدكم الموت حين الوصيه اثنان ذوا عدل منكم او آخران من غيركم ان انتم ضربتم في الارض   (اگر در سفر بوديد) فاصابتكم مصيبه الموت تحبسونهما من بعد الصلاه فيقسمان بالله ان ارتبتم لا نشتري به ثمنا ولو كان ذا قربي ولا نكتم شهاده الله انا اذا لمن الآثمين
ش  سوره: 36 آیه: 78
وضرب لنا مثلا ونسي خلقه قال من يحيي العظام وهي رميم
 سوره: 3 آیه: 112
ضربت عليهم الذله  ( هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شده‏اند-برایشان خواری قرار دادیم)    ينما ثقفوا الا بحبل من الله وحبل من الناس وباءوا بغضب من الله وضربت عليهم المسكنه
(و[مهر] بينوايى بر آنان زده شد)  ذلك بانهم كانوا يكفرون بآيات الله ويقتلون الانبياء بغير حق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون
ش  سوره: 16 آیه: 112
وضرب الله مثلا قريه كانت آمنه مطمينه ياتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع والخوف بما كانوا يصنعون
ش سوره: 37 آیه: 93
فراغ عليهم ضربا باليمين (پس با دست راست بر سر آنها زدن گرفت)
ش  سوره: 3  آیه: 156
يا ايها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين كفروا وقالوا لاخوانهم اذا ضربوا في الارض
(به برادرانشان هنگامى كه به سفر رفته) او كانوا غزي لو كانوا عندنا ما ماتوا وما قتلوا ليجعل الله ذلك حسره في قلوبهم والله يحيي ويميت والله بما تعملون بصير
ش  سوره: 7 آیه: 160
وقطعناهم اثنتي عشره اسباطا امما واوحينا الي موسي اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاك الحجر
(با عصايت بر آن تخته سنگ بزن )
فانبجست منه اثنتا عشره عينا قد علم كل اناس مشربهم وظللنا عليهم الغمام وانزلنا عليهم المن والسلوي كلوا من طيبات ما رزقناكم وما ظلمونا ولكن كانوا انفسهم يظلمون
 سوره: 2 آیه: 273
للفقراء الذين احصروا في سبيل الله لا يستطيعون ضربا في الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسالون الناس الحافا وما تنفقوا من خير فان الله به عليم
 (اين صدقات‏ براى آن دسته از نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده‏اند، و نمى‏توانند براى تأمين هزينه زندگى‏ در زمين سفر كنند. از شدّت خويشتن‏دارى‏، فرد بى‏اطلاع‏، آنان را توانگر مى‏پندارد)

ش  سوره: 8 آیه: 12
اذ يوحي ربك الي الملايكه اني معكم فثبتوا الذين آمنوا سالقي في قلوب الذين كفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق(خداوند در خطاب به فرشتگان در مورد کافر پیشگان : پس فراز گردنها را بزنيد) و اضربوا منهم كل بنان (و سرانگشتان ببرید)
ش  سوره: 18 آیه: 11
فضربنا علي آذانهم في الكهف سنين عددا (پس در آن غار ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم)



آیه زیر آیه اصلی مورد نظراست که کلمه  ضرب در آن بکار رفته و مناقشات زیادی در مورد ترجمه و معنی اش بین صاحبنظران و قرآن پژوهان وجود دارد :
     سوره: 4 آیه: 34
الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض وبما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله واللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن في المضاجع واضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا ان الله كان عليا كبيرا
مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‏كنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى‏كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‏ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را ترك كنيد پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خدا والاى بزرگ است (آقای فولادوند توضیحات بیشتری هم در اینمورد داده اند که در بخش بعدی بآن اشاره میشود)

ش  سوره: 24 آیه: 31
وقل للمومنات يغضضن من ابصارهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن علي جيوبهن
(و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند)
ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او آبايهن او آباء بعولتهن او ابنايهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بني اخوانهن او بني اخواتهن او نسايهن او ما ملكت ايمانهن او التابعين غير اولي الاربه من الرجال او الطفل الذين لم يظهروا علي عورات النساء ولا يضربن بارجلهن (پاهاى خود را [به گونه‏اى به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى‏دارند معلوم گردد)  
 ليعلم ما يخفين من زينتهن وتوبوا الي الله جميعا ايها المومنون لعلكم تفلحون

 سوره: 8 آیه : 50
ولو تري اذ يتوفي الذين كفروا الملايكه يضربون وجوههم  (فرشتگان بر چهره و پشت آنان مى‏زنند ) وادبارهم وذوقوا عذاب الحريق

ش  سوره: 14 آیه : 45
وسكنتم في مساكن الذين ظلموا انفسهم وتبين لكم كيف فعلنا بهم وضربنا لكم الامثال
ش   سوره: 2 آیه : 61
واذ قلتم يا موسي لن نصبر علي طعام واحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها وقثايها وفومها وعدسها وبصلها قال اتستبدلون الذي هو ادني بالذي هو خير اهبطوا مصرا فان لكم ما سالتم وضربت عليهم الذله ( [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد)

والمسكنه وباءوا بغضب من الله ذلك بانهم كانوا يكفرون بآيات الله ويقتلون النبيين بغير الحق ذلك بما عصوا وكانوا يعتدون
ش  سوره: 29 آیه: 43
وتلك الامثال نضربها للناس وما يعقلها الا العالمون
ش   سوره: 47 آیه: 27
فكيف اذا توفتهم الملايكه يضربون وجوههم وادبارهم
پس چگونه [تاب مى‏آورند] وقتى كه فرشتگان [عذاب] جانشان را مى‏ستانند و بر چهره و پشت آنان تازيانه مى‏نوازند
  سوره: 2 آیه: 73
فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحيي الله الموتي ويريكم آياته لعلكم تعقلون
 پس فرموديم پاره‏اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده مى‏كند و آيات خود را به شما مى‏نماياند باشد كه بينديشيد
ش  سوره: 59  آیه: 21
لو انزلنا هذا القرءان علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشيه الله وتلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون
ش  سوره: 16 آیه: 74
فلا تضربوا لله الامثال ان الله يعلم وانتم لا تعلمون
ش - سوره: 73 آیه: 20
ان ربك يعلم انك تقوم ادني من ثلثي الليل ونصفه وثلثه وطايفه من الذين معك والله يقدر الليل والنهار علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقرووا ما تيسر من القرءان علم ان سيكون منكم مرضي وآخرون يضربون في الارض يبتغون من فضل الله وآخرون يقاتلون في سبيل الله فاقرووا ما تيسر منه واقيموا الصلاه وآتوا الزكاه واقرضوا الله قرضا حسنا وما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا واعظم اجرا واستغفروا الله ان الله غفور رحيم
اينك] هر چه از قرآن ميسر مى‏شود بخوانيد [خدا] مى‏داند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود و [عده‏اى] ديگر در زمين سفر مى‏كنند [و] در پى روزى خدا هستند

مشتقات "ضرب" بصورتی که در قران بکار رفته اند:
اضرب 4 بار
اضربوا 1 بار
اضربوه 1 بار
افنضرب 1 بار
تضربوا 1 بار
ضرب 8 بار
ضربا 2 بار
ضربت 1 بار
ضربتم 3 بار
ضربنا 3 بار
ضربوا 3 بار
ضربوه 1 بار
فاضرب 2 بار
فاضربوا 1 بار
فضرب 2 بار
فضربنا 1 بار
نضربها 2 بار
واضرب 2 بار
واضربوهن 1 بار
وضرب 4 بار
وضربت 2 بار
وضربنا 1 بار
وليضربن 1 بار
ويضرب 1 بار
يضرب 5 بار
يضربن 1 بار
يضربون 3 بار


آياتي که لغت مورد نظر در آنها تکرار شده است:
اضرب 2:60 7:160 18:32 26:63   اضربوا  8:12  اضربوه  2:73  افنضرب 43:5  تضربوا 16:74
ضرب 14:24 16:75 22:73 30:28 39:29 43:17 43:57 66:10  ضربا  2:273 37:93 ضربت 3:112
ضربتم 4:94 4:101 5:106  ضربنا 25:39 30:58 39:27  ضربوا  3:156 17:48 25:9 ضربوه 43:58
فاضرب 20:77 38:44  فاضربوا 8:12  فضرب 47:4 57:13  فضربنا 18:11 نضربها 29:43 59:21
واضرب 18:45 36:13  واضربوهن 4:34 وضرب 16:76 16:112 36:78 66:11  وضربت 2:61 3:112
وضربنا 14:45  وليضربن 24:31  ويضرب 14:25 يضرب 2:26 13:17 13:17 24:35 47:3
يضربن 24:31 يضربون 8:50 47:27 73:20











بخش چهارم
مفسران و پژوهشگران قرآن درمورد  این آیه و معنای والضربوهن چه میگویند ؟
آیه مورد بحث در سوره نسا:
سوره: 4 آیه: 34
الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض وبما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله واللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن في المضاجع واضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا ان الله كان عليا كبيرا
 - ضمن اینکه از نظر کلیه مترحمان و مفسران ذیل، برتری ( توانایی) مرد بر زن
د رقران بطور اعم و طبعا (بزعم آنها)  در ایه 34 نسا بطور اخص تایید شده، است، در نهایت آنها واضربوهن را نیز به "زدن با تنبیه زن" تعبیر کرده اند . بلافاصله این سئوال به ذهن خطور میکند  که چگونه کسانی که عمری با آیات قران، بررسی زندگانی ائمه  و احادیث سر و کار داشته اند، یکی ازاصلی ترین زیر بنا های آفرینش انسان توسط خداوند را که همان برابری ( نه تساوی) در خلقت مرد و زن است درک نکرده و در واقع بر خلاف روند آیات قران تفاوت های فیزیکی و خلق و خو در زن و مرد را بحساب برتر بودن مردان بر زنان در خلقت دانسته اند !  آنها چه ایاتی در قران در تایید نظرات خود دیده اند و کدام حدیث ملاک سخنان آنان در زمینه برتری مرد در خلقت، بر زن است ؟ کدام گفتار پیامبر را (که اگر مدعی وجود و صحت چنین گفتاری باشند، در واقع بسیاری از مبانی دیگر دین را زیر سئوال خواهند برد) حتی غیر مستقیم، بیانگر این ادعای خود می دانند؟
برای درک بیشتر ماهیت دیدگاه کلی بسیاری از مفسرین قدیم ( و بعضا جدید تر) برای نمونه، به دلایل فخر رازی (صاحب تفسیر کبیر) در تبیین برتری مردان بر زنان توجه کنید که 10 مورد در اثبات ادعای خود  آورده،  و موارد ذیل از آن جمله اند:
1- زن در عقل و دین ناقص است( چون چند روز در ماه را نمیتواند نماز بخواند و روزه بگیرد! )
2- نقصان شهادت زن( شهادت دو زن با یک مرد برابر است)
3- در خانه میماند
4- مرد میتواند 4 زن بگیرد اما زن یک مرد !
5- سهم الارث کمتر ی دارد
6-حق طلاق با مرد است
با اینحال، قابل ذکر است که حتی بیشتر این مفسران نیز، تنبیه را منحصر به نوع بسیار ساده آن و در حد آنچه در شرع (احادیث مورد نظرشان) آمده، پذیرا شده و  ابزار تنبیه را هم با توجه به همان احادیث ، فقط وسایلی همچون چوب مسواک یا خلال دندان و به نحوی که صورت همسر ،کبود یا سرخ نشده و موجب هیچگونه ضرب و جرح یا خون آلود شدن زن نگردد ( حالتی که دیه بر شوهر واجب میشود) دانسته و ممنوع بودن وارد کردن ضربه ها به نقاطی غیر از صورت و نقاط حساس دیگر بدن و قطع کامل تنبیه بمحض متنبه شدن و تمکین همسر را مورد توجه قرار داده اند:

1- تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن/ طبرسي
: 2- تفسير التبيان الجامع لعلوم القرآن/ طوسي
 3- تفسير الصافي في تفسير كلام الله الوافي/ فيض كاشاني
 4-  : تفسير بيان السعادة في مقامات العبادة/ جنابذي
 5-  :تفسير الميزان في تفسير القرآن/ طباطبائي
 : 6-تفسير جامع البيان في تفسير القرآن/ طبري
7- : تفسير الكشاف/ زمخشري
8- تفسير مفاتيح الغيب ، التفسير الكبير/ رازي
9-  : تفسير الجامع لاحكام القرآن/ قرطبي
10-  : تفسير القرآن الكريم/ ابن كثير
11-  : تفسير انوار التنزيل واسرار التأويل/ بيضاوي
12-  : تفسير الجلالين/ المحلي و السيوطي
 13-  :تفسير فتح القدير/ شوكاني
14-  : تفسير القرآن/ فيروز آبادي
15-  : تفسير بحر العلوم/ سمرقندي
16- تفسير النكت والعيون/ ماوردي
17-  : تفسير معالم التنزيل/ البغوي
18-  : تفسير القرآن/ ابن عبد السلام
19- : تفسير مدارك التنزيل وحقائق التأويل/ النسفي
20- : تفسير لباب التأويل في معاني التنزيل/ الخازن
21- : تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان/قمي نيشابوري
22- : تفسير نظم الدرر في تناسب الآيات والسور/ بقاعي
23- : تفسير الوجيز/ واحدي
ـ:24 تفسير الكبير /إمام طبراني
آیت الله علامه، مرحوم طباطبایی (تفسیر المیزان- ترجمه موسوی همدانی) :
http://taskhiri2.blogfa.com/post-100.aspx
http://ka110.blogfa.com/
..و اگر این نیز مؤثر نشد بزنیدشان ( علامه مرحوم طباطبایی، قیمومت مرد بر زن را بدلایل زیادی، قوه تعقل مرد و فروع آن میداند) ؛
 مردان بر زنان قیمومت و سرپرستی دارند ، به خاطر اینکه خدا بعضی را بر بعضی برتری داده ، و به خاطر این که مردان از مال خود نفقه زنان و مهریه آنان را می دهند ، پس زنان صالح و شایسته باید فرمانبر شوهران در کام گیری و تمتعات جنسی و حافظ ناموس و منافع و آبروی آنان در غیابشان باشند ، همانطور که خدا منافع آنان را حفظ فرموده ، و زنانی را که بیم دارید نافرمانیتان کنند ، نخست اندرز دهید ، اگر به اطاعت در نیامدند ، با آنها قهر کنید ، و در بستر خود راه ندهید ، و اگر این نیز مؤثر نشد بزنیدشان. اگر به اطاعت در آمدند دیگر برای ادامه (زدنشان) بهانه جویی مکنید ، و به خاطر علوی که خدا به شما داده مغرور نشوید ، که دارنده علو و بزرگی خدا است
ترجمه مرحوم استاد بختیاری نژاد:
http://sssy.blogfa.com/post/605/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%81%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%AF
http://channel2hd.com/index.php/quran.html
http://www.4shared.com/file/119512444/39002857/quran-farsi-joze21.html
(در مرحله سوم چنانچه از هیچ راه دیگری نتوانید انها را از کاری که میکنند باز دارید) انها را بزنید؛
بخاطر اینکه بعضی را بر بعضی برتری داده ایم و بخاطر خرجی که مردان میکنند مردان از زنان مراقبت میکنند. بنابراین زنان صالح فرمانبردار در غیاب شوهرانشان حافظ انچه خدا برای انان حفظ کرده هستند. زنانی را که از نشوز انها میترسید اول انها را نصیحت کنید ( اگر فایده ای نداشت در مرحله دوم برای مدتی) در رختخواب از انها کناره جویی کنید (در مرحله سوم چنانچه از هیچ راه دیگری نتوانید انها را از کاری که میکنند باز دارید) انها را بزنید. اگر اطاعت کردند دنبال راهی بر علیه انها نگردید چون خدا بلند مرتبه و بزرگ است.   
استاد مرحوم د رمورد ایات فوق، توضیحاتی بشرح ذیل نیز داده اند:
این ناسازگاری (نشوز) فقط در مورد رابطه جنسی است که عقد در مورد ان صورت گرفته. ناسازگاری مرد (نشوز مرد) در ایه 128 همین سوره بیان شده است. زنان مسلمان که تسلیم حکم و نظر خدا هستند وظایف و حقوق خود و شوهرانشان را میدانند و مردان مسلمان میز وظایف و حقوق خود و همسرانشان را میدانند و کار به اینجا نمیرسد. ایه 19 همین سوره و ایه 21 سوره روم را ببینید. ولی اگر زنی نامسلمان بود، یعنی تسلیم حکم و نظر خدا نبود، از سه حالت خارج نیست. یا زنی منطقی است که با یاد اوری کردن عقدی که بسته اند از نشوز (انجام ندادن وظیفه زناشویی) دست بر میدارد  . یا زنی است خیالباف که فکر میکند اگر وظیفه جنسی خود را انجام ندهد شوهرش بدست و پایش می افتد که با بی اعتنایی شوهر به او متوجه غلط بودن فکرش شده و از کار خود دست برمیدارد. یا زنی است که از مرد خشن خوشش می اید (مازوخیست) است. لذا از کتک خوردن لذت میبرد. عده این زنان در جوامع بشری کم نیست. چنین زنانی با خشونت مرد لذت میبرند و ار مرد مقتدر و خشن خوششان می اید. اینجاست که حالت سوم پیش می اید. اگر وظیفه جنسی خود را خوب انجام دادند حق ندارید بعدا کوچکترین اشاره ای به اینکار انها بکنید. اگر درست نشدند باید ایه بعد اجرا شود و اگر کار درست نشد طلاق پیش می اید . خدا میخواهد که تا ممکن است ازدواج بهم نخورد . حتی بعد از طلاق مطابق ایه اول سوره طلاق  باید زن عده را در خانه شوهر بگذراند و حق ترک خانه را به بهانه اینکه من زن تو نیستم ندارد و مرد هم حق بیرون کردن او را ندارد  شاید در این مدت از تصمیم خود صرفنظر کنند.       
استاد بهاالدین خرمشاهی:
http://vista.ir/article/769683
http://parsquran.com/
 (اگر لازم شد) آنان را ترک نمایید
مردان بايد بر زنان مسلط باشند چرا كه خداوند بعضى از انسانها را بر بعضى ديگر برترى بخشيده است، و نيز از آن روى كه مردان از اموال خويش [براى زنان‏] خرج مى‏كنند، زنان شايسته آنانند كه مطيع و به حفظ الهى در نهان خويشتندار هستند، و زنانى كه از نافرمانيشان نگرانيد، بايد نصيحتشان كنيد و [سپس‏] در خوابگاهها از آنان دورى كنيد [و سپس اگر لازم افتاد] آنان را ترک کنید آنگاه اگر از شما اطاعت كردند، ديگر بهانه جويى [و زياده‏روى‏] نكنيد، خداوند بلندمرتبه بزرگوار است

استاد دکتر محمد علی انصاری:
http://hedayatnoor.org/
آنها را بزنید ( جز این هم معنی دیگری در اینجا ندارد)،
وی متذکر میشود که آیات مذکور تنها مربوط به نشوز اند و محروم کردن مرد از دو حق مسلم خود (روابط جنسی و مساله آمد و شد رن در خانه). ضمنا تاکید میکند که جز این هم "واضربوهن" معنی دیگری در اینجا ندارد و تنها مفهوم زدن را دارد.
تفسیر نمونه ( آیت الله مکارم شیرازی و گروهى از فضلاى حوزه علميه قم  شامل آقـايـان : مـحمدرضا آشتيانى ـ محمد جعفر امامى ـداود الهامى ـ اسداللّه ايمانى ـ عـبـدالـرسول حسنى ـ سيد حسن شجاعى ـ سيدنوراللّه طباطبائى ـ محمود عبداللهى ـ محسن قرائتى و محمد محمدى اشتهاردى) :
http://www.andisheqom.com/Files/qurantafasir.php?idVeiw=3705&level=2&subid=3705
 و اضربوهن در صورتى كه سركشى و پشت‏پازدن به وظائف و مسئوليتها از حد بگذرد و همچنان در راه قانون شكنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند ، نه اندرزها تاثير كند ، و نه جدا شدن در بستر و كم اعتنائى نفعى ببخشد و راهى جز شدت عمل باقى نماند ، براى وادار كردن آنها به انجام تعهدها و مسئوليتهاى خود چاره منحصر به - خشونت و شدت عمل گردد ، در اينجا اجازه داده شده كه از طريق تنبيه بدنى آنها را به انجام وظائف خويش وادار كنند؛
 مردان سرپرست و خدمتگزار زنانند بخاطر برتريهائى كه ( از نظر نظام اجتماع ) خداوند براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهائى كهاز اموالشان ( در مورد زنان ) مى‏كنند ، و زنان صالح آنها هستند كه متواضعند و در غياب ( همسر خود ) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده ، مى‏كنند و ( اما ) آن دسته از زنان را كه از طغيان و مخالفتشان بيم داريد پند و اندرز دهيد و ( اگر مؤثر واقع نشد ) در بستر از آنها دورى نمائيد و ( اگر آنهم مؤثر نشد و هيچ راهى براى وادار كردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود ) آنها را تنبيه كنيد ، و اگر از شما پيروى كردند به آنها تعدى نكنيد و ( بدانيد ) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است ( و قدرت او بالاترين قدرتهاست ) .
 آیت الله مرحوم حسینعلی منتظری:
http://www.amontazeri.com/farsi/default.asp
.... روايتي از امام‏ ‏باقر(ع) نقل شده كه فرمودند" مراد از ضرب همسر، زدن او با چوب مسواك‏ ‏است". مطابق اين حديث ، اصولا مقصود از آيه شريفه، ضرب مصطلح‏ ‏نمي باشد، زيرا ضرب مصطلح هرگز با چوب مسواك عملي نخواهد شد;‏
برای شناخت بهتر نظرات ایشان به پرسش و پاسخ ذیل توجه فرمایید:
سؤالاتي پيرامون نشوز زن و مرد از مرحوم آیت الله منتظری
‏ ‏سؤال
‏ ‏1 - آيا با توجه به تعاريف متعدد از نشوز از نظر حضرتعالي دقيقا منظور از‏ ‏نشوز چيست ؟ آيا نشوز در برابر تمكين آمده يا در برابر قنوت (فالصالحات‏ ‏قانتات ...)؟ آيا تعريف نشوز براي زن و مرد يكسان است ؟
‏ ‏2 - مصاديق نشوز زن چيست ؟
‏ ‏3 - مصاديق نشوز مرد چيست ؟
‏ ‏4 - آيا سه مرحله پيشنهادي در رابطه با نشوز زن را مي‎توان در رابطه با‏ ‏مرد ناشز قابل اجرا دانست ؟ اگر پاسخ منفي است ، مجازات مرد ناشز مطابق‏ ‏نظرات فقهي - حقوقي چيست ؟
‏ ‏5 - اگر نشوز را در مقابل تمكين بگيريم ، اصولا "هجر" در رابطه با زني كه‏ ‏تمكين نمي كند چه معنايي مي‎تواند داشته باشد؟
‏ ‏6 - آيا ضرب غير مبرح - آن گونه كه تعريف شده - مي‎تواند راهكار‏ ‏مناسبي براي زنان ناشزه اي كه سواي نشوز - كه مي‎تواند دليل متعددي‏ ‏داشته باشد - در زندگي و روزمره خود با انواع و اقسام خشونت جسمي‏ ‏مواجهند باشد؟
‏ ‏7 - آيا مي‎توان تفسير جديدي مطابق با مقتضيات زمان از آيه 34 سوره‏ ‏نساء داد؟
‏ ‏
‏ ‏جواب :

‏ ‏ج 1 و 2 و 3 - مطابق قرآن و روايات نشوز علاوه بر اين كه از ناحيه زن پيش‏ ‏مي‎آيد از ناحيه مرد نيز پيش آيد. در قرآن آمده است : (و ان امرأة خافت من‏ ‏بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح عليهما ان يصلحا بينهما...) (نساء / 128) و در‏ ‏روايتي امام صادق (ع ) فرمود: نشوز هم از ناحيه مرد و هم زن خواهد بود، و‏ ‏نشوزي كه از ناحيه مرد است همان است كه در آيه شريفه: (ان امرأة خافت‏ ‏من بعلها نشوزا...) به آن اشاره شده است . (وسائل الشيعة ، كتاب النكاح ، باب 11 از ابواب‏ ‏القسم و النشوز و الشقاق ، حديث 4) بر اين اساس ، معناي نشوز و مقصود از آن در‏ ‏رابطه با زوجين ، اين است كه هر يك از زوج و زوجه نسبت به تأمين حقوق‏ ‏واجب ديگري كوتاهي و تقصير كند و تكاليفي را كه از اين حقوق ناشي‏ ‏مي‎شود انجام ندهد.  بنابراين تعريف نشوز نسبت به زن و مرد يكسان‏ ‏است .
‏ ‏ج 4 - در مقابل نشوز شوهر و استنكاف از تأمين حقوق همسر، همسرش‏ ‏نيز مي‎تواند مقابله به مثل نمايد و حقوق مرد را تأمين نكند و قهرا با او در يك‏ ‏بستر نخوابد و تمكين نيز نكند; و اگر اين اقدام مؤثر واقع نشد زن مي‎تواند به‏ ‏حاكم شرع جامع الشرايط مراجعه و از او استمداد نمايد، حاكم نيز مرد را‏ ‏مجبور به تأمين حقوق زن مي‎كند; و اگر قبول نكرد، در صورت تمايل زن به‏ ‏طلاق ، وي را طلاق مي‎دهد.
‏ ‏ج 5 - با توجه به آنچه در پاسخ قبلي ذكر شد كه حقوق زن و مرد و نشوز‏ ‏آنان متقابل است ، هجر شوهر از زن در صورت عدم تمكين او و نيز هجر زن‏ ‏از شوهر در صورت عدم تأمين حقوق وي توسط شوهر، يك عمل متقابل و‏ ‏نوعي مجازات محسوب مي‎شود.
‏ ‏ج 6 و 7 - و در مورد ضرب يعني يكي از راهكارهاي سه گانه كه از آيه 34‏ ‏سوره نساء استفاده مي‎شود، در تفسير مجمع و ساير تفاسير روايتي از امام‏ ‏باقر(ع) نقل شده كه فرمودند: مراد از ضرب همسر، زدن او با چوب مسواك‏ ‏است . مطابق اين حديث ، اصولا مقصود از آيه شريفه، ضرب مصطلح‏ ‏نمي باشد، زيرا ضرب مصطلح هرگز با چوب مسواك عملي نخواهد شد;‏ ‏بلكه با زدن زن با چوب مسواك ، شوهر مي‎تواند نوعي انزجار و تنفر خود را‏ ‏از همسر ناشزه و بي محبتي نسبت به او را به او بفهماند تا شايد با توجه به‏ ‏نياز شديد زن به محبت شوهر، از نشوز خود دست بردارد.
‏ ‏بنابراين شارع نخواسته است نسبت به زن ناشزه خشونتي اعمال كند تا‏ ‏سؤال شود كه زناني كه در زندگي روزمره در معرض انواع خشونتها مي‎باشند‏ ‏چگونه ضرب مختصر و خفيف آنان ، راهكار مناسبي مي‎باشد. برخورد با‏ ‏اعمال خشونت چه نسبت به زنان يا مردان يا نوجوانان و تضييع حقوق آنان ،‏ ‏راهكارهاي ديگري دارد كه عمدتا فرهنگي و بعضا توسط حاكميت صالح‏ ‏اعمال مي‎شود، و از موضوع سؤال خارج است
نظراستاد دکتر بنی صدر در مورد آیه مذکور:
http://banisadr.org/
آنها را به تحرک آوريد ؛
مردان بانی ثبات زندگی زنانند )قوام بنا بر معنی که مفردات الفاظ قرآن بدست می دهد(، بخاطر فضل ) بيشی(  که خداوند به بعضی نسبت بعضی )مردان را نسبت به زنان و زنان را نسبت به مردان فضلها (بيشی ها (۱) داده است. و به آنچه از اموال خود انفاق (وجوب نفقه بر مرد)  می کنند. و زنان صالح آنانند که فروتنند و حافظ غيبی هستند که خداوند حفظش را مقرر فرموده است(در غياب شوهر، حافظ حقوق خانواده اند)  و هرگاه از نشوز (عدم تمکين جنسی)  آنان ترسيديد، پندشان دهيد، از همبستری اجتناب کنيد و  آنها را به تحرک آوريد .
(چنانکه ميل مرده زنده شود، معنای يازدهم ضرب در قرآن( و هرگاه رغبت کردند،  (بنا بر مفردات، فعل طوع به فتح ط خودانگيخته به کاری رغبت کردن معنی می دهد( زياده روی) در برانگيختن)  نکنيد. همانا خداوند علی و بزرگ است . بنا بر آيه، در مورد زنان خشونت طلب بهنگام آميزش جنسی(مازوخيست )، برانگيختن ميل رغبت جنسی روش است. اما اگر علت نشوز، جنسی نباشد و علت يا علتها ی ديگری موجب ناسازگاری دو همسر و بسا اختلاف آنها شده باشند، موضوع آيه ۳۵ همين سوره و آيه های ديگر می شوند.
استاد دکتر حمید میرزاآغاسی :
ethicalhorizon.org/
http://www.facebook.com/pages/The-Forgotten-Teachings-of-the-Quran-W-DrHM-Aghassi-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B3%DB%8C/208008132564476
http://www.google.ca/search?hl=en&q=dr+hamid+mirza+aghassi&oq=dr+hamid+mirza+aghassi&gs_l=serp.1.0.0.5633.5633.0.7514.1.1.0.0.0.0.167.167.0j1.1.0...0.0.eF4nCY0kogc
آنها را رها و ترک کنید؛
از نظر این قران شناس بزرگ معاصر، والضربوهن در این ایه بمعنی رها و ترک کردن همسر است- بصورتی که بر خلاف مرحله دوم ( دوری گزیدن از خوابگاه همسر) که همچنان جنبه خانوادگی و خصوصی بودن آن بین زن و مرد، حفظ شده بود، اینبار دیگر بعنوان اقدامی آشکارا، که دیگران نیز از آن آگاه میشوند، صورت می پذیرد.
بعقیده ایشان، اصولا در هیچ جای قران آنجا که از ضرب انسان در مقابل انسان سخن بمیان آمده ( نه آنجا که بحث برخورد فرشتگان با انسانهای خاطی در دار باقی است)  " ضرب " بمعنی "زدن" که منظور " تنبیه کردن" از آن استنباط شود، بکار نرفته است. دلیل اصلی خود را نیز ساختار آیات مذکور، روح قران (آموزه های کلی قرانی) ، روان انسان و موارد مربوطه دیگرقران و و رفتار پیامبر و بزرگان  دین میداند.ایشان حتی آیه مربوط به سوگند حضرت ایوب در زدن همسرش را نیز بمعنای زدن نمیداند.
از طرف دیگر، طبق نظر دکتر آغاسی، صرفنظر از اینکه والضربوهن به چه معنایی در این ایه بکار رفته باشد، از آنجا که وی معتقد است، حق طلاق مر و زن در قران بصورت یکسان آمده است ( بر خلاف نظر رایج که این حق را تقریبا منحصر بمرد میداند)، چنانچه زن بدلیل برخورد های آزار دهنده و نگرش نامطلوب همسرش از وی ناراضی باشد، از جمله در چنین شرایطی، احساس کند توضیحاتش در مورد بی گناهی اش در مرد کارگر نمی افتد،  بلافاصله میتواند تقاضای طلاق کند و برای این منظور کافی است که زن اعلام کند "حاضر به ادامه زندگی با همسر خود نیست" و مرد دیگرنمیتواند به وی بصورت همسر قانونی خود نگاه کند و باید از یکدیگر جدا شوند و لذا کار بآنجا نمی کشد که مرد بتواند بنا به تلقی خود در قبال نافرمانی های همسرش با وی برخورد کند (او را بزند، رها و ترک کند و یا هر برخورد قابل تصور دیگری).
ترجمه بانو مجتهده امین:
http://www.banooyeirani.ir/
آنها را بزنید؛
مردها را بر زنها تسلطى است (زیرا كه كارگذار آنها و قائم بامور معاش آنهایند) بسبب آنچه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده و براى اینكه مردها از مالشان بزنها نفقه میدهند پس زنان شایسته مطیع و نگهدارنده حقوق شوهرانند و در غیاب شوهران حفظ میكنند آنچه را كه خدا حفظ نموده- و آن زنانى كه از مخالفت و تمكین نكردن آنها میترسید در مرتبه اول آنها را موعظه و نصیحت كنید اگر نپذیرفتند از آنها در رختخواب دورى كنید و اگر فائده نبخشید آنها را بزنید پس اگر اطاعت كردند دیگر هیچگونه حق ستم بر آنها ندارید همانا كه خداوند بزرگوار و عظیم الشأن است [34]

آیت الله مکارم شیرازی:
http://makarem.ir/websites/farsi/
http://parsquran.com/
آنها را ترک كنيد؛
مردان ، سرپرست و نگهبان زنانند ، بخاطر برتریهایی که خداوند ( از نظر نظام اجتماع ) برای بعضی نسبت به بعضی مردان، سرپرست و خدمتگزار زنانند، بخاطر برتريهايي كه (از نظر نظام اجتماع) خداوند براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهايي كه از اموالشان (در مورد زنان) مي كنند، و زنان صالح آنها هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقي كه خدا براي آنان قرار داده، مي‏كنند. و (اما) آن دسته از زنان را كه از طغيان و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! و (اگر مؤ ثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوري نماييد! و (اگر آنهم مؤ ثر نشد و هيچ راهي براي وادار كردن آنها به انجام وظايفشان جز شدت عمل، براي وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را ترک كنيد! و اگر از شما پيروي كردند به آنها تعدي نكنيد و (بدانيد) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترين قدرتهاست.)

آیت الله محمد صادقی تهرانی:
http://www.albalaq.com/
..(اگر تاثیر نکرد) آنان را (از باب نهی از منکر) بزنید.

طاهره صفارزاده (ترجمه قران) :
http://bookroom.ir/part,showEntity/id,5381/lang,fa/fullView,true/
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100952726833

پس بزنید آنها را؛
مردها قیام كنندگانند بر امور زنها، بسبب آنچه افزونى داده است خداوند برخى از آنها را بر برخى، و بجهت آنكه انفاق مى‏كنند از أموال خودشان در باره آنها، پس زنان نیكو و شایسته حال خاضع و اطاعت كنندگانند، و حفظ كنندگان اسرار غیبى خانواده هستند، بآن نحویكه خداوند حفظ كرده است، و آنزمانیكه مى‏ترسید از سرپیچى و نافرمانى آنها: پس موعظه كنید آنها را، و پس از آن كناره گیرى كنید از آنها در خوابگاهها، و پس بزنید آنها را، پس اگر اطاعت كرده و فرمان بردند: پس مطلبید بر آنها راهى براى آزار، و خداوند بتحقیق هست بلند و بزرگ-
مرحوم آیت الله مشکینی:
http://www.kheimeh.com/ad-205.htm
(در محدوده دستور شرع ) آنها را بزنید؛
مردان سرپرست زنانند به سبب آنکه خداوند برخی را بر برخی دیگر ( مردان را بر زنان در نیروی فکری و روانی و جسمی ) برتری بخشیده ( و از این رو ولایت امر جامعه را در رتبه نبوّت و امامت و ولایت انتصابی از جانب معصوم ، از آن مردان قرار داده است ) و نیز مردان سرپرست همسران خویش اند به خاطر آنکه از اموالشان ( برای زنان ) خرج می کنند. پس زنان شایسته مطیع و فرمانبرند و به پاس آنکه خداوند ( حقوق آنها را ) نگه داشته آنها هم ( در غیاب شوهر حقوق و اسرار و اموال او را ) نگه دارنده اند. و زنانی که از نافرمانی آنها ( نسبت به مسائل معاشرت ) می ترسید ( نخست ) آنها را موعظه کنید و ( بعد ) در خوابگاه از آنها دوری نمایید و ( اگر سود نبخشید ، در محدوده دستور شرع ) آنها را بزنید ، پس اگر از شما اطاعت نمودند ، دیگر بر ( آزار ) آنها راهی نجویید ، که همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.

ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند:
http://tebyan-zn.ir/News-Article/famous_man/2011/4/17/22208.html
http://parsquran.com/
http://sssy.blogfa.com/post/605/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%81%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%AF
 [اگر تاثير نكرد] آنان را ترك كنيد؛
مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‏كنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى‏كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‏ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را ترك كنيد پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خدا والاى بزرگ است

ترجمه مرحوم الهی قمشه ای:
 اگر باز مطیع نشدند  به زدن تنبیه کنید؛
مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از مال خود نفقه دهند ، پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ ( حقوق آنها ) باشند از آن رو که خدا هم ( حقوق زنان را ) حفظ فرموده است. و زنانی که از نافرمانی آنان ( در حقوق همسری ) بیمناکید باید نخست آنان را موعظه کنید و ( اگر مطیع نشدند ) از خوابگاه آنان دوری گزینید و ( اگر باز مطیع نشدند ) آنان را به زدن تنبیه کنید ، چنانچه اطاعت کردند دیگر راهی بر آنها مجویید ، که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشأن است
ترجمه استاد بهرام پور:
http://a-bahrampour.blogfa.com/
 [اگر مؤثر واقع نشد] تنبیه‏شان كنید؛
مردان سرپرست زنانند به سبب برترى‏هایى كه خدا به برخى از آنان در برابر برخى دیگر داده است و به سبب آن كه از اموالشان [براى آنها] خرج مى‏كنند. [در این رابطه‏] پس زنان صالح فرمانبردارند و در غیاب [همسر] اسرار او و حدود الهى را حفظ مى‏كنند. و [اما] آن دسته از زنان را كه از سركشى آنها بیم دارید پندشان دهید و [بعد] در بستر، از آنها دورى كنید و [اگر مؤثر واقع نشد] تنبیه‏شان كنید. پس اگر اطاعت شما كردند بر آنان بهانه مجویید، همانا خدا والاى بزرگوار است.

فاطمه نصيري خليلي - آیتی :
تدبر - بنیاد علوم قرانی
http://www.tadabbor.org/?page=aboutUs
 بزنیدشان؛
مردان، از آن جهت که خدا بعضى را بر بعضى برترى داده است، و از آن جهت که از مال خود نفقه مى‌دهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوى عفیفند و فرمان خداى را نگاه مى‌دارند. و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دورى کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبردارى کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلندپایه و بزرگ است.

تفسیر راهنما  مرکز فرهنگ و معارف اسلامی :
http://www.maarefquran.com/tafsir/raahnemaa/index.php?SerialAyeh=0
 [اگر سود نداد] بزنیدشان؛
مردان بر زنان خود مدیریّت دارند بدان جهت که خدا بعضى از آنان (مردان) را بر بعضى (زنان) برترى داده است و نیز بدان جهت که از اموالشان [در زندگى مشترک خود] هزینه مى کنند. پس زنانِ شایسته فرمانبردارند و در غیاب [شوهر حقوق او را] حفظ مى کنند همان طور که خدا [حقوق آنان را] حفظ کرده است. و زنانى را که از ناسازگارى آنان بیم دارید [اوّل] اندرزشان دهید و [اگر سود نداد] در بستر از آنان دورى کنید و [اگر سود نداد] بزنیدشان، پس اگر از شما اطاعت کردند راهى بر زیانشان مجویید. همانا خدا بلند مرتبه و بزرگ است.

دکتر مصطفی خرمدل:
 http://tafsirquran.blogsky.com
آنان را (تنبیه کنید و کتک مناسبی) بزنید؛
مردان بر زنان سرپرستند (و در جامعه‌ی کوچک خانواده، حق رهبری دارند و صیانت و رعایت زنان بر عهده ایشان است) بدان خاطر که خداوند (برای نظام اجتماع، مردان را بر زنان در برخی از صفات برتریهائی بخشیده است و) بعضی را بر بعضی فضیلت داده است، و نیز بدان خاطر که (معمولاً مردان رنج می‌کشند و پول به دست می‌آورند و) از اموال خود (برای خانواده) خرج می‌کنند. پس زنان صالحه آنانی هستند که فرمانبردار (اوامر خدا و مطیع دستور شوهران خود) بوده (و خویشتن را از زنا به دور و اموال شوهران را از تبذیر محفوظ) و اسرار (زناشوئی) را نگاه می‌دارند؛ چرا که خداوند به حفظ (آنها) دستور داده است. (زنان صالح چنین بودند ولیکن زنان ناصالح آنانی هستند که سرکش می‌باشند) و زنانی را که از سرکشی و سرپیچی ایشان بیم دارید، پند و اندرزشان دهید و (اگر مؤثّر واقع نشد) از همبستری با آنان خودداری کنید و بستر خویش را جدا کنید (و با ایشان سخن نگوئید. و اگر باز هم مؤثّر واقع نشد و راهی جز شدّت عمل نبود) آنان را (تنبیه کنید و کتک مناسبی) بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند (ترتیب تنبیه سه‌گانه را مراعات دارید و از اخفّ به اشدّ نروید و جز این) راهی برای (تنبیه) ایشان نجوئید (و نپوئید و بدانید که) بیگمان خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و اگر ایشان را بیش از حدّ اذیّت و آزار کنید، انتقام آنان را از شما می‌گیرد).
.

TV BOX